مراسمی که در ضمن زمستان اجرا می شده عبارت بوده از شب چلّه " cella " خدیرنابی " xadirnabi"
مراسم شب چّله
نخستین شب زمستان است که نسبت به سایرشب ها طولانی می باشد و اهالی نقاط بررسی شده حوزه پژوهشی این شب را در گویش محلی چّله گجه سی " cella gejasi " نامند که بانوی خانواده ها برای این شب کوفته " kofta " قورقا " govorga " (گندم بوداده) مهیا می کنند و سرپرستان خانواده ها نیز کلم و یرکوکو " yerkuku " و قوون " govon " قارپیز " garpoz " و سنجد تهیه می کنند و پس از صرف شام قوم خویشان به دیدار همدیگر می روند و تا پاس شب به گفتگوی می نشیند.
http://tarikheardabil.blogfa.com/post-241.aspx
کد بانوی خانواده اقلام مهیا شده را در سینی می چیند وسط اتاق اغلب در جلوبزرگ خانواده قرار می دهد وی هندوانه را می برد و بعد هر کس مقداری از آن را می خورد به این باور که اگر نخورد سردش می شود و پس سایر تنقلات و میوه ها را تناول می کنند و بدین ترتیب تا پاسی از شب را با خوشی و شادی سپری می کنند محترم الذکر است که عصر شب چّله افرادی که برای فرزندشان زنی اختیار کردند امّا هنوز به خانه بخت نیاوردند و یا اینکه دخترشان عقد کرده رفته برای آنان هدایایی تحت عنوان چله لیخ " cellalix " می فرستند.
خدیر نبی
اهالی نقاط بررسی شده حوزه ، پژوهشی در گاهشماری محلی شان چهار روز ازچله بزرگ و سه روز از چله کوچک را بنام خدیر نبی " xdarnabi "مسمی کرده اند و بر این باورند که باور درخدیر (حضر پیامبر) زمستان اعلام و با پایان این ایام زمستان پایان می یابد و بالاخره بر این باورند که خدیر نبی در یکی از ایام می آید و به منازل و اصطبل ها وسایر مکان ها سر می زند و یا از محل هایی گذرمی کند و مایه خیر و برکت می شود و برای همین منظور زنان منطقه قووت " govot " مهیا می کردند و در جایی که درواز دسترسی سر افراد باشد می گذاشتند تا خدیر به هنگام گذر کردن اثری از خود بر آن بگذارد.
بالاخره زنان در این چند شب و روز قووت " govot " را رویت می کردند اگر ردی و اثر اعضای بدنرا روی آن مشاهده می کردند و یقین می کردند که خدیر آماده و دستهایش روی قووت " govot " زده است از آن بعنوان تبرک به همسایگان وقوم خویشان تقدیم می کردند
اردبیل – سولمازپورنعمت – خبرنگار همشهری :شهرستان نمین از مناطق زیبا و مستعد استان برا ی علاقه مندان به کوهنوردی و طبیعت گردی است در آن کوه های سرسبزبا ارتفاع بیش از 2هزار متر مثل انگشتری نگین جنگل فندوقلورا احاطه کرده اند .این منطقه با طبیعت زیبا و ترکیبی از دشت و کوه و جنگل با هوای پاک و خنک برای تربیت کوهنوردان جوان مناسب است .جنگل فندوقلوو ارتفاعات مشرف به آن با ییلاق های اطراف و چشمه ساران زلال آدمی را به دل این مناظر دعوت می کند
برای اطلاع از وضع فعالیت های هیات کوهنوردی شهرستان نمین مصاحبه ای را با «علی آذرنیا»رئیس سابق هیات کوهنوردی شهرستان نمین انجام داده ایم .آذرنیا متولد 1350 در شهرستان نمین است و از کوهنوردان با تجربه استان به شمار می رود .
شغل اصلی شما چیست؟و از چه سالی به ورزش کوهنوردی علاقمند شدید؟
دبیر ورزش آموزش و پرورش نمین هستم و از سال71 به طور حرفه ای کوهنوردی می کنم و در اکثر دوره های برگزار شده از سوی فدراسیون کوهنوردی کشور در رشته های سنگ نوردی ،یخ نوردی،کوهپیمایی،کوهنوردی-امداد و نجات در کوهستان را گذراندم و اکنون به عنوان راهنمای طبیعت گردی و کوهستان و عضو تیم امداد و نجات کوهستان در استان فعالیت می کنم
نظرشمادرباره کوهنوردی چیست؟
کوهنوردی تنها ورزشی است که در آن رقابت مفهومی ندارد ولی رفاقت دارد کوهنوردی عشق به طبیعت است و عشق به طبیعت برای ما تنها ورزش نیست بلکه باور ماست .
تاکنون چه صعودهای مهمی انجام داده اید؟
به همه قله های بالای 4 هزار متر داخل کشور صعود کرده ام . مانند قله های دماوند ،علم کوه،دنا،تفتان،آزاد کوه و سبلان در صعودهای برون مرزی هم به قله های آرارات در کشور ترکیه و شاه داغی در جمهوری آذربایجان صعود کرده ام .
در این صعودها تجربه ای جدیدی را به دست آورده اید؟
کوهستان هیچ وقت خالی از خطر نیست ولی کوهنوردی هم ورزش خطرناکی نیست و به قول معروف «کوهستان جانبخش است نه جانستان اگر زبانش را بدانیم » وقتی به عنوان کوهنوردی بخواهی خود را در کوهستان محک بزنی،برخورد با ناملایمت های طبیعت اجتناب ناپذیر است برخورد با تاریکی ،گم شدن در مه ،گرفتاری در میان کولاک و برف یا بدتر از آنها سرمازدگی،بهمن یا سقوط از بلندی و بیماری ارتفاع،مشکلاتی هستند که هر طبیعت گردی با آن درگیر است و با توجه به این که قسمتی از فعالیت من در کارامداد و نجات کوهستان است بیشتر با کسانی که دچار این مشکلات می شوند مواجه هستم .
هیات کوهنوردی شهرستان نمین در چه سالی آغاز به کارکرد و چه موفقیت هایی به دست آورد؟قبل از تاسیس هیات کوهنوردی با جمعی از جوانان علاقمند نمینی ،به کوهنوردی می رفتیم
تا این که در سال 78 هیات کوهنوردی شهرستان نمین به طور رسمی فعالیت خود را آغاز کرد و با استقبال ویژه جوانان روبه رو شد زمانی هیات کوهنوردی در شهرستان حرف های زیادی برای گفتن داشت و در رشته سنگ نوردی ورزشکارانی برا ی مسابقات استانی و کشوری اعزام کرد و مقام هایی هم در استان به دست آوردیم .
سه نفر از کوهنوردان توانستند به تیم واکنش سریع(istar) راه پیدا کنند و «فرشید بنی دیدار»از کوهنوردان بنام شهرستان توانست با امتیاز ممتاز این دوره را بگذراند و هم اکنون جزونجاتگران برتر کشور محسوب می شود و از مربیان زبده ایران در آموزش تیم های واکنش سریع برا ی امداد کوهستان.
اما بیش از 2سال است که فعالیت هیأت کوهنوردی شهرستان نمین دچار مشکل شده و به حال تعلیق درآمده است اما این وضع اکنون بشتر کوهنوردانمان جذب تیم امداد کوهستان هلال احمر شده اند .
دلیل اصلی توفق فعالیت های هیأت کوهنوردی شهرستان نمین چیست؟
دلیل اصلی مشکلات مالی است و از طرف اداره کل ورزش و جوانان استان حمایتی صورت نمی گیرد .
البته مشکلات مالی در اغلب هیات های ورزشی شهرستان وجود دارد و هیأت کوهنوردی هم از این مشکل برخوردار است اما با این وجود تعاملی از طرف اداره کل ورزش و جوانان استان با هیأت صورت نمی گیرد و ما با مشکلات ابتدایی از قبیل نبود دیوار سنگنوردی داخل سالن مواجه هستیم قبلا یک دیوار چوبی داشتیم که آن را هم به مرکز استان منتقل کردند .
چه انتظاری از مسئولان دارید؟
از مسئولان ذی ربط انتظار دارم کمک کنند هیأت کوهنوردی شهرستان نمین مجدداً راه اندازی شود تا با جذب ورزشکاران مستعد شهرستان ،نگذاریم انرژی و ظرفیت عظیم جوانان منطقه به هدر در برود .
سالهای دهه اول انقلاب بودکه تعدادی از دلسوزان منــــــطقه پیله رود و بعضی از مسئولان وقت بعد از بحث و مشاوره در خصوص تجمیع روســــــتاهای پیله رود در صدد برآمـــدند تا درنقطه مرکزی منطقه ما بین روستاهای هشنه ،خــــــوش آباد ،مسجد محله و پیـــــــــــرزاده شهرکی ایجاد و اهالی روستاهای مجاور شهرک و هاجـــــرین علاقمند به موطن خویش راکه بیشتر بخاطر نبود امکانات حداقل رفاهــــــی در این روستاها و پراکندگی آنها مجبـــور به کوچ شده اند در این شهرک اسکان و تمامی امکانات لازم را بطور یکجا در آنجا پیاده نمایند
منبع:http://nedayepilerood.blogfa.com/
امکانات حداقل رفاهــــــی در این روستاها و پراکندگی آنها مجبـــور به کوچ شده اند در این شهرک اسکان و تمامی امکانات لازم را بطور یکجا در آنجا پیاده نمایندلذا رهمین اساس در سال ۶۷ محدوده شهرک مشخص و تفکیک گردیدو حتی خیابان کشی و نقشه اولیه آن بطور کامل اجرا شد که این کار با توجه به نبود هرگونه ساخت و ساز جدیدو فرسوده بودن بافتهای روستایی مورد استقبال بی سابقه اهـــــالی روستاهای مربوطه وبالاخص مهاجرین از پیله رود قرار گرفت که علاقمند به بازگشت و آبادانی زادگاهشان بودندعلاوه بر تمایل شدید اهالی پیله رود مردم روستاهای اطراف نیز با شوق زیادی از مجــــــری طرح تقاضای واگذاری زمین در آن شهــــــرک را داشتند در حالیکه تعداد قطعات در نظر گرفته شده کفاف ۳۰٪ از تقاضای مربوط در همان دوره نخست اجرا را نمیداداما بعد از مدتی این طرح بعلت عدم تخصیص بودجه لازم و نبود حمایت از طرف بنیاد مسکن شهرستان اردبیل ،ابتدای کار بلاتکلیف رها و به بایگــــانی سپرده شد که آنروزها کارشکنی استان نقل محافل بود اما با توجه به تقاضاهای مکرر اهــــالی منطقه و پیگیری از مسئولین که دیگر خودشان در مرکز استان واقع و از آذربایجان شـــــرقی مجزا بودند خبــــری از شهرک سازی نبود .قرار گرفتن ساختمان مـــرکز بهداشتی و درمانی بزرگ پیله رود که برپایه نقشه شهرک در مجاورت این طرح ساخته میشد و ساخت آن نیز با بــــــودجه ای کلان که حیف ومیل میشد و نظارتی بر آن نبود که سالیان بطول انجامید و بعـــــــد از افتتاح رنگین در همان سالهای آغازین کارش که میرفت تا بهتر تجهیز شود بعلت عـــــــدم پیشرفت کار شهرک که بهانه ای شد تا مهاجرت سرعت بیشتری بخود گیرد با این بهـــــــانه که مسئولین هیچوقت به این منطقه رسیدگی نخواهند کرد و شاید هم حق با آنها بود ،بــــــــــی مهری مسئولین بهداشت و درمان و بی توجهی سلامت و درمان مــــــــــردم دور افتاده منطقه که ارزشی برایشان نداشت آن مرکز درمانی هم که دکتر عمومی ودانپزشکی در آن دایر و خـــــدمت رسانی میکرد تعطیل گردیده و ساختمان آن بدست فراموشی سپرده شد تا مخروبه شـــود ولی در وزارت بهداشت آمار بزرگی برای نشان خدمت در مناطق محروم بحساب آید بهر حال هرچه بود و اگر برای پیله رود و اطراف آب نداشت برای بقیه دست اندرکاران مـدتها نان داشت تا علاوه بر دست به قیچی و روبان شدن مدتها با فاکتورهای سنگین خرج کـــرد برای آن مرکز به کامشان باشد
بعد از گذر دوره ای و آهنگ بازگشت مهاجرین باعث شد ساخت و ساز با متد و مقاوم سازی جدیدی در منطقه رونق گرفته و در هر روستایی تعداد کثیری خانه های ویلایـی با زیباییها و مناظری جالب ساخته شود و چهره روستاها را دگرگون ســـــــازد ،مسئله اینجاست که اگر شهرک مورد نظر در همان زمان به بهربرداری میرسید اینک جمعیتی بالغ بر هزار خانوار میبود و این خود زمینه ای بود بـــــرای شکوفایی و پیشرفت صنعتی و کشاورزی منطقه که مردمان مستعدی دارد و علاوه بر آن تمامی امکانات رفاهی نیز در اسرع وقت و با کمترین هزینه در اختیار اهالی قرار میگرفت اینک با گذشت ۲۵ سال یکسالی است دوباره طــــرح مذکور با پیشنهاد فرماندار وقت نمین مبنی بر تجمیع روستاهای منطقه در همان نقطه در دستور کار قرار گرفته و برای اجرا به بنیاد مسکن شهرستان نمین سپرده شده است با توجه به بلایای طبیعی که هرگز خبر نمیکند و وجود بافت های فرسوده فراوانی در آن روستاها امید است که این پرونده نافرجام سالهای پیشین با همه حکایات گذشته اش که زمانهای طلایی و جبــــران ناپذیرش با نامدیریتی ها پـــــایمال شد اینبار به فرجام وسرانجام کار برسد تا مــــــدتی بعد شاهد خالی از سکنه بودنشان نباشیم و افسوس نخوریم هرچند که در این مدت هم خبری نیست و در آینده هم ...؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
گوش زمان در این گوشه زمین حکایت هایی را شنیده است که عجین است با رشادت ها و قهرمانی ها و جان فشانی های اهالی منطقه.مردمی که شاه اسماعیلش ایران پاره ـ پاره شده را از نو بساخت و عاشوراییانش ۸سال خط شکنی کرده و بعثی ها را از کشور عزیزمان بیرون راند.
یکی از این حکایت ها مربوط می شود به قهرمانی تاریخ ساز معروف به صدآفرین.حکایت این قهرمان را علاوه بر دیگران از پدر عزیزم بارها شنیده ام که:در جنگ جهانی دوم وقتی قوای روس به کشور عزیزمان هجوم می آورد مردم این محال (نمین) به مبارزه برمی خیزند.هرچند قوای دولتی مقاومت چندانی از خود نشان نمی دهند.در این میان شخصی بنام حسین علی(معاون پاسگاه مرزی ـ روستای خواجه بولاغی) یک تنه در یک خط مرزی با قوای روس به مقابله می پردازد و قهرمانانه از خاک میهن دفاع می نماید.تا جایی که به خاطر رشادت های زایدالوصفش به صد آفرین و حتی به هزار آفرین مشهور می شود.این مبارز با تمام رشادتها سرانجام(بعد از اتمام فشنگ)در یک نبرد تن به تن بدرجه رفیع شهادت نائل می گردد.و در محل شهادت یعنی در محوطه پاسگاه(صدآفرین)دفن می شود.
تا چندی پیش هر وقت صحبت از صدآفرین می شد با خود می گفتم کاش توفیقی نصیب شود مزار این ابرمرد میدان را از نزدیک زیارت کنم.خوشبختانه اخیرا در راستای تحقیقات میدانی از روستاهای نمین توفیقی حاصل شد تا با همکاری و همراهی خانم پورنعمت (نویسنده و پژوهشگر نمینی) بر سر مزار شهید صدآفرین حاضر شده و با ادای احترام و نثار فاتحه بر روح پرفتوحش بتوانیم حداقل وظیفه خود را در مقابل جان فشانی هایش ادا نماییم.
مزار این بزرگمرد تاریخ منطقه با معماری خاصی توسط آقای طومار جعفری در مدت بیش از ۵ ماه در سوم شهریور ۱۳۸۸تجدید بنا شده است و متن نسبتا مفصلی هم در مورد شخصیت این قهرمان بر روی سنگ مزار حک شده است.
سنگ مزار های قدیمی هم در کنار این مقبره نگهداری می شود از روی اولین سنگ گذاشته شده بر روی مزار نوشته زیر را یادداشت کردم.
"آرامگاه هزار آفرین ـ بر تو صدآفرین.اولین قربانی سوم شهریور ۱۳۲۰ ـ ژاندارم شهید حسین علی صدآفرین"
مقبره صدآفرین در داخل محوطه پاسگاه صدآفرین در منطقه نمین واقع است.تو گویی هنوز هم از لابلای تپه های پیله رود صدای رعد آسای این قهرمان که مردم را به پایداری و مقاومت فرا می خواند پژواک می یابد.
طمع به خاک من ای زبون تو مکن که سینه ات به تیر بلا بر شراره می دوزم
نمین ، اردبیل - همزمان با هفته نیروی انتظامی و به همت گروهان مرزی نمین دانش آموزان دبیرستان امام جعفر صادق (ع) روستای مرزی تقی دیزج از توابع نمین از نوار مرزی و مزار شهید حسین علی صدافرین در منطقه مرزی معروف به صدآفرین نمین بازدید کردند.
Image may be NSFW. Clik here to view.
به گزارش روز پنج شنبه خبرنگار ایرنا ، در این مراسم سروان رضا مرادی فرمانده گروهان مرزی نمین هدف از این بازدید را آشنا کردن دانش آموزان با نوارهای مرزی منطقه و ارج نهادن به رشادتهای شهید حسین علی صدآفرین ذکر کرد.
وی به تشریح نحوه جان فشانی های آن شهید یزرگوار در دفاع از کیان و حریم کشور برای دانش آموزان پرداخت.
حجت الاسلام وثوقی رییس عقیدتی ، سیاسی مرزبانی استان اردبیل نیز با گرامیداشت یاد و خاطره شهید حسین علی صدآفرین رشادت و دلاوری و پایمردی آن شهید بزرگوار در دفاع از ناموس و وطن اسلامی ایران را کم نظیر دانست.
وی دانش آموزان را به تلاش برای افزودن بر علم و دانایی خود برای ساختن آینده ای درخشان برای کشور توصیه کرد.
وی افزود: دانش آموزان امروز آینده سازان کشور هستند و اگر به خوبی با فرهنگ شهید و شهادت آشنا شوند می توانند آینده کشور را تضمین نمایند.
در ادامه شرکت کنندگان با نثار شاخه های گل و فاتحه برای شادی روح مطهر شهید صدآفرین بر ادامه راه و آرمان های این شهید تاکید کردند.
شهید صدآفرین دلاور مردی است که در شهریور 1320 در جریان جنگ جهانی دوم وقتی نمایندگان قوای روس پس از تسلیم دولت وقت ایران قصد ورود به ایران را داشتند یکه و تنها در پاسگاه کلوز واقع در نقطه صفر مرزی شهرستان نمین در برابر آنها ایستاد و پس از شش ساعت مقابله در نهایت جانش را فدای دفاع از وطن و آرمان هایش کرد و در سایه رشادت های آن شهید بزرگوار نام آن پاسگاه از کلوز به صدآفرین تغییر یافت.
Image may be NSFW. Clik here to view.وقتی از گردنه حیران و تونل به طرف آذربایجان و استان اردبیل سرازیر می شویم بعد از چند پیچ ملایم به سه راهی نمین می رسیم که کوههای به ارتفاع حدوده 2100متر مثل نگین انگشتری احاطه کرده باغات گیلاس، آلبالو ،زردآلو ،آمرود، سیب و غیره مناظر بسیار زیبائی را در چشم هر بیننده ای تداعی میکند هوای پاک کوهستانی خنک و ییلاقهای اطراف با چشمه ساران آب های زلال آدمی را به دل این مناظر دعوت می کنند و من کنجکاو را به سرک کشیدن این طبیعت بکر خدادادی وا میدارد چرا که در این مناطق خواسته ام در دل این کوهها زندگی کردن است و بس به دیدار یار رفتن در این منطق سحده کردن به او بسیار طراوت دارد کوههای به ارتفاع 2000متر با سبزینگی غیر قابل وصف دره ها ،تپه ها و حتی سنگهائی که می شود در آن به سنگ نوردی پرداخت کوههای نمین از باغرو شروع تا کوههای پیله رود ،عنبران و شمال شرق نمین با اسامی محلی که چند تا از آنها را خدمتتان ارائه میدهم کشیده شده از جمله رشته کوه باغرو قسیر داغ اینانلو کو سنگر از کووهای ییلاقی حور به ارتفاع 2100متر کوهاب ننه کران کله سر نیارق پیله رود(قرخلر) و غیره که اسامی تک تک آنها را نمی دانم .کوهپیمایی و ورزش کردن در این استادیوم بسیار وسع خدادادی با تپه ها دره ها و چشمه ساران زلال انسان را به قدرت خداوند و به سجده افتادن برای او وا میدارد . از نظر پزشکی کوهپیمائی ملایم در شیبهای تا 45 درجه ضربان قلب را حدودا تا به 110 میرساند که این مقدار ضربان بهترین زمان چربی سوزی است و به واسطه همین هر روز به سلامتی بیشتر نزدیکتر خواهید شد و تغییر را در بدن خود احساس خواهید کرد و عضلات قلب عروق و همه عضلات شما به توانائی بهتر خواهد رسید.
اسکندر نجفی سوها گوینده بازنشسته صدا و سیما، از شاعران و ادبای نام آشنای استان است. او در سال 1323 هجری شمسی در روستای سوها از توابع بخش ویلکیج به دنیا آمد. در 13 سالگی کلاس پنجم ابتدائی را در اردبیل به پایان برد و آن طور که خودش می گوید، به علت مشکلات مالی و کار توام با تحصیل راهی تهران شد. در سال 1347 به استخدام نیروی هوایی در آمد و در نیروی هوایی با وجود سختی ها و محدودیت های زندگی نظامی، تحصیلات خود را بصورت شبانه ادامه داد و در سال 1358 دیپلم نظام قدیم را خود از آموزش و پرورش بندر بوشهر دریافت کرد.
نجفی سوها در سال 1360 بنا به درخواست شخصی از نیروی هوایی استعفا داد به استخدام صدا و سیمای مرکز اردبیل درآمد و با شغل گویندگی ، نویسندگی و اجرای برنامه ای مذهبی و ادبی به دنیای مورد علاقه خودش قدم گذاشت ...
او حالا اگر چه چند سالی است که بازنشسته شده، اما گاه گداری با برخی برنامه ها به عنوان مجری و گوینده همکاری می کند ...
چگونه وارد حرفه گویندگی و مجری گری در صدا و سیما شدید؟
قبل از صدا و سیما در استخدام نیرو هوایی بودم، اما از آنجا که علاقه قلبی من کارهای فرهنگی بود، از کار خود لذت نمی بردم. اوایل انقلاب به دلیل اختلافاتی که با برخی فرماندهانم داشتم، شرایطی پیش آمد که خود را باز خرید کرده ، به اردبیل برگردم. بعد چند ماه، صدا و سیمای مرکز اردبیل آگهی استخدام داد و من در آزمون شرکت کردم و قبول شدم. آن زمان شروع به کار در سازمان صدا و سیما خیلی راحت تر از الان بود، به گونه ای که مراحل استخدامی من تنها در عرض یک هفته طی شد و خیلی سریع کارم را شروع کردم. اوایل مجری برنامه های غیر زنده و ضبط شده بودم، اما کمتر از یکسال بعد، اجرای اکثر برنامه های زنده رادیو را هم به من سپردند.
آن زمان از اینکه به عنوان گوینده رادیو کار می کردید، چه احساسی داشتید؟
از اینکه پس از 13 سال کار در نیروی هوایی، به شغل دلخواه خود رسیده بودم خیلی خوشحال بودم. انگار که به آرزویم رسیده بودم و از کارم لذت می بردم. البته حال و هوای رادیو آن زمان انقلابی بود، مملکت هنوز ثبات امروز را نداشت، منافق ها در کشور فعال بودند و گوینده های رادیو را هم تهدید می کردند.
چرا از کار در نیروی هوایی راضی نبودید؟
کار در نیروی هوایی برای خیلی ها جذاب بوده است اما با علایق و روحیه من سازگار نبود. آن زمان شرایط با الان فرق می کرد، اوایل انقلاب، برخی فرماندهان ما در نیروی هوایی گرایش امریکایی داشتند و این تنها یکی از مواردی بود که با سلیقه من جور درنمی آمد.
اگر به گذشته برگردید، دوباره شغل مجری گری رادیو را انتخاب می کنید؟
بله، من به این حرفه عشق داشته ام ، انسان باید عاشق کارش باشد، زمانی که در نیروی هوایی بودم، بدون عشق زندگی می کردم .
از اجرای چه نوع برنامه هایی لذت می برید؟
ادبی، عرفانی و مذهبی
مهمترین عامل موفقیت خود در کار مجری گری را چه می دانید؟
موفقیت در کار گویندگی یک امر نسبی است و درباره آن، مردم باید قضاوت کنند؛ مردم یک گوینده رادیو را با صدا و برنامه هایی که اجرا می کند می شناسند، به نظر خودم بیشتر در اجرای برنامه های ادبی ـ عرفانی موفق بوده ام؛ من اولین کسی بودم که در رادیو اردبیل برنامه های ادبی ـ عرفانی را طراحی و اجرا کرد و از آنجایی که به شعر و ادبیات هم علاقه خاصی داشته ام، با تمام احساس و از عمق وجود برنامه را اجرا می کردم، خوشبختانه این برنامه ها مورد استقبال مردم واقع شد و مردم مرا بیشتر با برنامه های عرفانی ـ ادبی رادیو اردبیل می شناسند.
کار در رادیو را بیشتر می پسندید یا مجری گری در برنامه های تلویزیونی را؟
کارهای رادیویی را بیشتر دوست دارم؛ من در خیلی از برنامه های تلویزیونی هم مجری گری کرده ام، اما کار رادیویی بااحساس تر است ، چون کل ارتباط مجری با مخاطب فقط از طریق صداست و بنابراین نیاز به تسلط بیشتری دارد؛ یعنی گوینده رادیویی باید آنقدر با احساس برنامه را اجرا کند که پیام به خوبی به مخاطب منتقل شود.
از خاطرات کاری خود بگویید ...
بهترین خاطره ام خبر قبولی در آزمون استخدامی صدا و سیما بود. خاطره بد به آن صورت نبود فقط وقتی پروژکتورها وسط برنامه می ترکیدند از جا می پریدیم! تلخ ترین لحظات کاری من به عنوان یک مجری و گوینده، زمانی بود که وسط برنامه زنده، تپق می زدم، این لحظه برای یک گوینده خیلی سخت است و کل تمرکز او را به هم می زند، بعد تپق زدن، احساس می کنم دچار گناه شده ام . البته خیلی به ندرت اتفاق می افتاد ...
به نظر شما وضعیت کنونی صدا و سیمای مرکز اردبیل در مقایسه با زمان استخدام شما چگونه است؟
الان امکانات خیلی بیشتر شده ، بستر برای ارائه کارهای حرفه تر، فراهم است. سال 60 که من به استخدام صدا و سیمای مرکز اردبیل درآمدم، با امکانات حداقلی و با کمترین نیروی انسانی کار می کردیم. اداره حتی خودروی مناسب نداشت تا برای کار گزارشگری و تولید برنامه در اختیار ما بگذارد. یادم هست که یک ماشین ژیان داشتم و کارها را با آن انجام می دادیم. من جای پنج نفر کار می کردم: اجرا ، تهیه کنندگی و دستیاری و ... همه را انجام می دادیم.
الان صداوسیمای اردبیل توسعه پیداکرده ، مجهز شده و یکی از مراکز مطرح کشور است. حتی رادیو آران افتتاح شده و الان مرکز اردبیل دارد برنامه های برون مرزی تولید و پخش می کند. شبکه سبلان 24 ساعته شده و مردم باید قدر این نعمت را بدانند.
به نظر شما ، مهمترین ویژگی یک گوینده چیست؟
توانایی در تلفظ و ادای مناسب کلمات و داشتن قریحه و سواد کافی برای انتخاب لحن مناسب متن و حال و هوای برنامه در گویندگی بسیار مهم است. اما داشتن صدای خوب ، مهمترین اصل برای این کار است. هر صدایی مناسب مجری گری و گویندگی نیست؛ بویژه در حوزه گویندگی خبر . خوب بودن صدا هم به تنهایی کافی نیست و به اصطلاح صدا باید تربیت شود.
صدای گوینده اگر گیرا باشد، به دل مردم خواهد نشست و در یادها خواهد ماند. از نظر من در قدم اول برای گویندگی دو نکته بسیار مهم است، یکی اینکه گوینده باید تن صدای مناسبی داشته باشد و نکته دوم آنکه مجری نباید لهجه خاصی داشته باشد .
استاد شما دستی هم در سرایش شعر دارید، از کتابهایی که چاپ کرده اید بگویید.
از سال 57 بطور جدی وارد دنیای شعر و شاعری شدم، که حاصلش تا کنون انتشار 4 جلد کتاب از مجموعه اشعارم بوده است. البته کتابهای دیگری هم دارم که هنوز منتشر نشده اند.
اولین کتابم در سال 67 با عنوان مجموعه شعر «پیک راستان» منتشر شد که نام این مجموعه را با تفعّل به حضرت خواجه حافظ انتخاب کردم . دومین کتاب شعرم، با نام «خیال سحر نگاهی» در سال77 منتشر شد، مجموعه شعرهای «مژده رحمت» در سال 79 از چاپ درآمد.
آخرین کتابم با عنوان «باخیش یاغشلار» منتشر شد که مضمون آن بیشتر مربوط به الهی نامه هایی است که سروده ام.
اما کتاب پنجمی بنام «شورها و شوق ها» هم به قلم شما منتشر شده است ..
کل آثار این کتاب متعلق به من نیست؛ کتاب «شورها و شوق ها» منتخبی از آثار شعرای استان است که توسط بنده گردآوری و چاپ شد. تدوین این کتاب برمی گردد به فعالیت انجمن شعر و ادبی استان در اوایل دهه 80 ، زمانی که به همراه تنی چند از پیشکسوتان ادبیات استان و با همراهی جوانان علاقمند در اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی گرد هم می آمدیم و جلسات شعرخوانی داشتیم.
در این کتاب علاوه بر اشعاری از خودم، شعرهایی از شعرای پیشکسوت آقایان معمارزاده، وهاب زاده، نظری بقا و... به همراه اشعاری از 15 شاعر جوان چاپ شده است.
از نظر قالب شعری ، بیشتر اشعار شما در سبک کلاسیک سروده شده است ...
بله، هر شاعری سلیقه خودش را دارد و من ضمن احترام به سبک های جدید و سلیقه شاعران جوان، با شعر کلاسیک بیشتر مأنوسم.
چه شد که تخلص «سخنور» را انتخاب کردید؟
در اوایل سرایش شعر، اسم خود را به عنوان تخلص انتخاب کرده بودم، اما یکی از دوستان گفت خوب نیست تخلصت اسم خودت باشد، گفت شما که سخنور هستید تخلص خود را نیز سخنور انتخاب کنید ، دیدم پیشنهاد بسیار خوبی است و بعد از آن تخلصم سخنور شد .
آیا فعالیت مطبوعاتی هم داشته اید؟
زمان جوانی ما، هنوز فعالیت مطبوعاتی به شکل امروز در اردبیل جا نیافتاده بود. البته بعد از انقلاب، گاه گداری اشعار و مقالات اجتماعی بنده در برخی نشریات چاپ شده است.
پس از استان شدن اردبیل، مدتی سردبیری مجله «سبلان» را به صاحب امتیازی شهرداری اردبیل بر عهده داشتم؛ شخصا مطالب را جمع آوری می کردم و برای چاپ به تبریز می بردم. در آن زمان در اردبیل چاپخانه های موجود، امکانات فنی چاپ نشریه را نداشتند. آن زمان (اواسط دهه 70) هزینه چاپ یک مجله 50 صفحه ای مثل مجله «سبلان» با 1000 نسخه تیراژ حدود 50 تا 60 هزارتومان بود . بعدها چون علاقه ما بیشتر در زمینه ادبی بود و مسؤولان وقت شهرداری هم بیشتر به دنبال انتشار مجله ای تخصصی بودند، اختلافاتی پیدا کردیم و همکاری من با مجله سبلان ادامه پیدا نکرد و پس از قطع همکاری ما، متاسفانه بعد چند شماره انتشار این مجله متوقف شد.
شما از هنرمندان نمینی الاصل استان هستید. شهری که به مهد فرهنگ معروف است و لقب «گلشهر فرهنگی» را یدک می کشد. چه احساسی نسبت به زادگاهتان نمین دارید؟
زادگاه اجدادی خاندان ما، روستای سوها در بخش ویلکیج شهرستان نمین است، اما من بخش عمده ای از دوران کودکی و نوجوانی ام را در خود شهر نمین گذرانده و اهل این شهر هستم و بی هیچ اغراق، عاشق این شهر فرهنگی ام و هیچوقت خاطرات شیرین کودکی ام در نمین را فراموش نمی کنم .
من افتخار می کنم که پدر بزرگم مرحوم «غلام بیگ» از بزرگان نمین بوده و من بزرگ شده دامان مادر بزرگی چون «مهین بانو» دختر کربلای رمضان نمین هستم و نام پدر بزرگم غلام بیگ، هنوز نیز در میان سالخوردگان نمین به نیکی و نیکویی جاری است؛ بخاطر علاقه ویژه ای که به زادگاهم دارم، شعری در وصف این شهر سرفراز در عرصه فرهنگ و ادب سروده ام.
برای ما از ناگفته هایتان بگویید ...
ناگفته ها در دل من است و دوست تر دارم در دلم مکتوب نگه دارم .
اسکندر نجفی سوها بعد از بازنشستگی چه احساسی دارد؟
بعد از بازنشستگی همکاری من با صدا و سیما به عنوان مجری بطور کامل قطع نشده و بصورت جسته و گریخته ادامه دارد، با این حال این نوع رابطه کاری به طور طبیعی رفته رفته کمتر و کمتر می شود. دوران بازنشستگی یک نوع مرگ اداری محسوب می شود و ممکن است برای کسانی که وابستگی شدیدی به شغل اداری شان دارند، بسیار سخت باشد. اما اگر انسان روحیه خاص الهی داشته باشد و ارتباط با خدا داشته باشد مشکلی پیش نمی آید و ارتباط با خدا هم کار سختی نیست . خدا قوای عقلی و فکری در وجود انسان گذاشته باید از آن بهره بگیریم . ضمن آنکه من علاقه و دلمشغولی زیادی به شعر و ادبیات دارم و با فراغت ناشی از بازنشستگی، از انس با ادبیات کمال لذت را می برم.
نمونه اشعاری از اسکندر نجفی سوها
ما به چشم دل جانا جلوه خدا بینیم غمسرای این هستی، روضه صفا بینیم
*****
با نگاه در چاهی، رازماه میخوانیم با طلوع هرصبحی عالم مسا بینیم سوزآه ما هردم چرخ را زند برهم با تمام درویشی، شاه را گدا بینیم عشق و دردمندی را چون گهربجان داریم با وجود این دولت، درد را دوا بینیم گرفتد جدا ازلب، نی چسان نوا بخشد و ایمان اگر خود را از خدا جدا بینیم گر به آه مسکینی سوختیم، خرسندیم مبتلای عشقیم و لذت وفا بینیم
*****
بند پای بگسستیم، با سخن سخنور وار غیر حق زهر بندی خویش رارها بینیم
من و تنهایی و این کنج عزلت بتاریکی شبی مهتاب دیدم زتوجلوه ز من سویت دویدن تو گویی تشنه بودم آب دیدم نگاهم آشنا شد با نگاهت غمت درچنگ دل مضراب دیدم صفا صف زیر ابرو تیر مژگان زتوگه حرب، گه محراب دیدم کمین کرده کمان درکف گرفته زچشمت تیرها پرتاب دیدم ز روی توهمه شوخی و بازی بروی خودهمه خوناب دیدم یکی جرعه زشهد ناب لعلت بکام دل بسی نایاب دیدم
*****
به هوش آی و مکن صحبت فراموش سخنور هر چه دیدم خواب دیدم
آن کوکه هست بین شما گُم منم منم مردی که نیست قابل مردم منم منم
*****
بین من و شماست بسی اختلاف ها آن کوکه نیست اهل تفاهم منم منم پیمانه یی مراست زآب دو چشم خیس باری بری زخاک تیمّم منم منم بگذار سابقون بشتابند سوی نان آن را که نیست حق تقدّم منم منم مردم زنند قهقه همچون عروسکان آن را که نیست حال تبسم منم منم آدم هبوط کرد به دنبال یک هوس آن آدمی نه درپی گندم منم منم
*****
گردند کو بکو که سخنور نهان کجاست چون مهر پشت ابر سیه گم منم منم
عمری وفا نموده، اسیرجفا شدم اقبال شوم بین که چسان جان فدا شدم
*****
میلی نداشتم که شوم با غم آشنا عشقم نمود راه اگر آشنا شدم شاید وفا میان جماعت ثمن نداشت یا من زبخت شوم دچار خطا شدم جستم هزاربارزخوف وخطر اگر باری هزار در عوضش کله پا شدم با هیچکس روا ننمودم دمی جفا یک عمر لیک زخمی تیر جفا شدم تا پای مرگ سخت دویدم پی نوا سودی نکرد هیچ، مگربینوا شدم گاهی به بند درشدم اندر کمندجور گه نیز با هزارتغلا، رها شدم رازحیات و مرگ ندانم هنوز هم گه پای بند گشتم و گه پای وا شدم گر خواستم یکی برسم بردوای درد صد بار درمقابله غرق بلا شدم گر درپی وصال دوانم عبث مبین افتان بسی بخاک رهش در قفا شدم آرام من کجاست رفیقان خبر دهید بودم کجا در اول و آخر کجا شدم گویند هست فقد و فنا آخراین جهان من ای عجب کز اول این ره فنا شدم درموج خیز درد صدایم شکسته شد نشنید کس فغانم و دود هوا شدم
شاعرم در پی ابیات روانم هر دم در پی قافیه ی گندم و نانم هر دم
*****
دیشب از خانه ی همسایه صدایی آمد تا کجا رفت ندانم، پی آنم هر دم آسمان آبی امنی است برای فریاد من زمین را به غلط آه کشانم هر دم غربت آباد نه جایی است که دل خوش داری داغ ها جان برساند به لبانم هر دم سر به افلاک کشد شهر و در و دیوارش شهرها را به شهابی نگرانم هر دم نیست از ساعقه در امن سراهای بلند بی سبب نیست که در آه و فغانم هر دم ریشه ی ظلم در آتش بود و خواهد سوخت داده این واقعه تاریخ نشانم هر دم
*****
با سخنور سر این راز چو بگشودم گفت رقعه ی دهر بجز جیفه نخوانم هر دم
همشهری از اوضاع نامناسب یک اثر تاریخی استان گزارش می دهد
نمین-سولمازپورنعمت-خبرنگارهمشهری:شهرستان نمین با قدمت 9000ساله، بیش از 90 آثار باستانی ثبت شده دارد این منطقه پس از مشگین شهر در ثبت آثار ملی دومین شهر استان اردبیل است.که هم اکنون به دلیل کم توجهی وضعیت نا بسامانی دارد و به خصوص وضعیت آشفته حریم این مقبره درشان یکی از مهمترین اماکن تاریخی و مذهبی شهرستان نمین نیست .
بقعه پیربدرالدین در شهر نمین و در خیابان اصلی شهر قرار گرفته است. پیربدرالدین از مریدان پیر قطب الدین میانجی- از نوادگان ابن عباس عم پیامبر (ص) – می باشد . او در قرن هفتم هجری می زیست پیر بدرالدین به دلایلی که امروز معلوم نیست از آستارا به نمین آمده و باقیمانده عمر را در این شهر اقامت کرده از قرائن چنین معلوم می شود پیر بدرالدین نمینی از معروفترین اشخاص زمان خود بوده و مقبره ایشان در نمین به شیخ بدرالدین معروف می باشد. بعضی از اهالی نمین ، پیر بدرالدین را از اولاد شیخ صفی الدین اردبیلی می دانند.اما انچه از نظر تاریخی مسلم است او از زنجان به آستارا و از آنجا به نمین آمده است نمای کنونی پیر، آجری ساده با ازاره سنگی دور تا دور آن و بدون تزئین و قاب بندی می باشد. در قسمت پیشانی بنا تیر چوبی به عنوان کلاف استفاده شده که در نمای بیرونی عیان است.ورودی این مقبره در ضلعی که رو به قبله دارد، به اطاق کوچکی باز می شود. برای وارد شدن به گنبد خانه باید از درب دیگری در این اتاق گذر کرد. در اتاق اول سنگی مرمر بسیار زیبایی با تزئینات و نوشته های برجسته وجود دارد که مربوط به صاحب مقبره می باشد. از تزئینات داخلی مقبره نیز بر روی گنبد و طاق نماهای داخل نشانه های اندکی به چشم می خورد که بیانگر شکوه این مقبره در دوره های قبل است.
زیبا سازی محوطه با همکاری شهرداری :
از سال 88 بقعه شیخ بدرالدین در اختیار اوقاف قرار گرفته است . از آن هنگام تا کنون کارمرمت داخلی بقعه به پایان رسیده است. داریوش شهماری با بیان اینکه هم اکنون در مرحله زیبا سازی محوطه بقعه هستیم افزودپارسال در محوطه بقعه گل کاری کردیم اما متاسفانه به دلیل نا مساعد بودن خاک اطراف محوطه به نتیجه دلخواه نرسیدیم هم اکنون در حال خاک برداری محوطه هستیم تا خاک مناسب جایگزین آن کنیم وی تصریح کرد:قرار شده است با همکاری شهرداری نمین زیباسازی محوطه را نیز تکمیل کنیم شهردارنمین قول داده زیباسازی اطراف بقعه دربهار سال آینده تکمیل شود و ما نیز امیدواریم به زودی بقعه شرایط مساعدی برای بازدید علاقمندان داشته باشد.
بی توجهی اداره کل میراث فرهنگی استان :
در مقابل رئیس شورای اسلامی شهر نمین معتقد است کارهای انجام شده برای مرمت بقعه شیع بدرالدین ناکافی است و باید کار مرمت به شکل زیر بنایی تری انجام شود تاماندگاری بنای کنونی برای سال های متمادی تضمین شود.
«جاویددادگر» با بین اینکه متاسفانه اداره کل میراث فرهنگی استان تا کنون اقدامی برای ساماندهی این بنا مناسب انجام نداده است و اداره کل اوقاف و امور خیریه تنها نقش اداره برخی اماکن مذهبی رادارد گفت:این بقعه همواره مورد احترام اهالی منطقه بوده است و مردم انتظار دارند محوطه مقبره درشان این بنا تاریخی ساماندهی شود .
*وضعیت اورژانسی آثار تاریخی
یک دوستدار میراث فرهنگی درباره آثار تاریخی نمین گفت: توجه به آثار تاریخی شهرستان نمین روز به روز کاهش مییابد میراث فرهنگی برای آبادانی آثار تاریخی کاردرخورتوجهی انجام نمی دهد .
«اسماعیل اهنگری» وضعیت آثار تاریخی شهرستان نمین الخصوص خانه محمدیان و شیخ بدرالدین را اورژانسی دانست. و افزود:متاسفانه به نظر می رسد مسئولان ذی ربط برنامه مشخصی برای رسیدگی به وضعیت این اماکن ندارند .
*گوش شنوایی برای هشدارها نیست
«فرامرزصادقی»یکی دیگر از شهروندان نمینی درباره مقبره شیخ بدرالدین گفت حدود ده سال پیش بود که مسئولان وقت از مرمت بقعه شیخ بدرالدین خبر دادند اما با وجود گذشت این همه سال هنوز این مقبره وضعیت مناسبی برای بازددی اهالی و گردشگران ندارد
Image may be NSFW. Clik here to view.نمین-سولماز پورنعمت - خبرنگار روزنامه همشهری :متاسفانه برخی تخلفات رانندگی در ایران برای تعدادی از رانندگان به صورت عادت درآمده است و بعضا حرمت تابلوهای راهنمایی و رانندگی از سوی این افراد شکسته میشودباید راهنمایی و رانندگی برنامه های ویژهای برای برخورد با این تخلفات تدوین کنند.
اخیرا تخلف ورود ممنوع در شهرنمین از سوی رانندگان کامیون افرایش یافته است.متاسفانه برخی رانندگان به هیچ وجه به تابلوهای عبور ممنوع توجهی نمیکنند. این در حالیست که تابلو های عبور ممنوع برای کامیون ها نصب شده است .و رانندگان باید حتما به تابلوهاو علائم رانندگی توجه داشته باشند
رئیس شورای شهر نمین در این مورد به خبرنگار روزنامه همشهری گفت : برای آسفالت کمربند خانی هزینه زیاد شده است و این آسفالت صرفا برای عبور وسایط نقلیه سبک است و عبور وسایط نقلیه سنگین ممنوع می باشد چندین بار در جلسات به این قضیه اعتراض کردم عبور کامیون ها باعث اذیت مردم ساکن این خیابان می شود
جاوید دادگر با بیان اینکه علارغم اعتراضات شدید که داشتیم پلیس راهبر قول داده و عامل به وظیفه نشده متاسفانه جوابی که شنیده ایم این بوده که کامیون ها می گویند چندین بار هم جریمه کنید از این خیابان خواهیم گذشت ما برای عبور و مرور این ماشین ها راه فرعی ایجاد کردیم گفت:،اکثر این ماشین های برای معدن های اطراف شهرستان نمین کار میکنند که این معدن ها میلیاردی پول می بردند ریالی هم برای شهر ما سود ندارد . راهبر پلیس شهر قول های دادند امیدواریم عمل کنند.
اعضای شورای شهر نمین به اتفاق براین نظر هستند راه فرعی قابل استفاده است و نباید راهی که با این همه هزینه ساخته شده خراب شود و آسایش مردم را بر هم بزنیم
بشری شهروند ساکن کمربند خانلی به شدت معترض است که عبور کامیون ها آسایش ما را بر هم زده و در مراجعات مکرربه سازمان های مربوط نتیجه نگرفته ام .
یک مقام مسئول دراین باره گفت :این راه تنها راه تردد روستاهای بالا دست نمین می باشد و رانندگان می گویند با مبالغ بالایی هم جریمه شویم باز از این راه عبور خواهیم کرد چون راهی دیگر وجود نداردراه فرعی ایجاد شده نیزقابل استفاده نیست .اگر مسیر عبور مشخص و قابل استفاده ایجاد شود ما به شدت آماده اعمال قانون هستیم .
خدابخش حسامیدر سال۱۳۴۴خورشیدیدر روستای “یوزباشی” پیله رود نمین دیده به جهان گشود.خدابخش در اوان کودکی مادرش را ازدست داد،چند سال بعد او به تهران مهاجرت کرد و بعد از اخذ دیپلم در تهران، لیسانس خود را در رشته علوم ریاضی از دانشگاه شهید چمران اهواز دریافت نمود و بعدها برای ادامه تحصیل به کمک برادرانش به روسیه رفت و فوق لیسانس ریاضی را از دانشگاه دولتی مسکو اخذ و دکترای خود را در رشته ریاضیات از دانشگاه دولتی مسکو (MSU) دریافت نمود، اواخر تحصیلشان بود که با خانم “تاتیانا” که همکلاسی خودش در دانشگاه بود آشنا گشت و با او ازدواج نمود و این زوج خوشبخت صاحب سه دخترشدند دکتر خدابخش حسامیبه وطن بازگشتن تا علم و دانش خود را نثار وطن و علم اندوزان آن نماید و بهمراه همسرشان که از دانشمندان علوم ریاضی جهان به حساب میآیند عازم ایران شدند .درحال حاضر دکتر خدابخش حسامییکی از اعضای هیئت علمیدانشگاه شهرکرد هستند.
پژوهشگر افتخاری از چهار محال و بختیاری استان ایران (۲۰۰۶)
همچنین ایشان عضو انجمنهای ریاضی ایران (IMS)، آمریکا (AMS) و (MAA) و جامعه فیزیک ایران میباشند.
دکتر تاتیانا حسامیپیله رود :
خانم “تاتیانا حسامی” در سال ۱۳۵۲ خورشیدی مصادف با سال ۱۹۷۳ میلادی در شهر “موگلیف۱” کشور بلاروس۲بدنیا آمد، کارشناسی ارشد علوم ریاضی خود را در دانشگاه دولتی مسکو دریافت نموده و دکترای خود را در رشته ریاضی در دانشگاه دولتی مسکو روسیه اخذ نمود.گذر روزگار پای این دانشمند علوم ریاضی را به ایران کشاند.دکتر تاتیانا در مسکو با جوان ایرانی بنام “دکتر خدابخش حسامی” ازدواج نمود،سپس به درخواست همسرش به ایران زمین،مهد تمدن و فرهنگ آمده و سپس فامیلی خود را بمانند همسرش حسامیپیله رود انتخاب میکند.عشق و علاقه به همسر سختیها و مشکلات غربت را برایش سهل نمود و در حال حاضر مشغول تدریس در دانشگاه دولتی شهرکرد میباشند.دکتر تاتیانا حسامییکی از ریاضیدانان برتر دنیا بشمار میآیند.
۱-موگلیف “Mogilev” یکی از بزرگترین مراکز صنعتی و فرهنگی کشور بلاروس بحساب میآید. این شهرستان دارای بزرگترین کارخانههای نساجی و ریسندگی و الیاف شیمیائی در بلاروس میباشد.
۱- بلاروس یک سرزمین دور از دریا در اروپای خاوری است، که با کشورهای روسیه،اوکراین،لهستان،لیتوانی و لتونی هم مرز میباشد . پایتخت آن شهر میسینک است و شهرهای مهم دیگر آن : برست، گرودنو،گومل، موگلیف و ویتبسک هستند.در بیشتر دوران تاریخ، این ناحیه که هم اکنون تحت عنوان بلاروس شناخته میشود، بخشی از سرزمینهای دیگر بود که از آن جمله میتوان به دوک نشین پولاتسک،دوک نشین بزرگ لیتوانی،همسود لهستان-لیتوانی و امپراتوری روسیه اشاره کرد. نهایتاً، در سال ۱۹۲۲، به یک جمهوری در اتحاد شوروی تحت عنوان بلاروسیه SSRتبدیل شد . این جمهوری به طور رسمیدر ۲۷اوت ۱۹۹۰، حاکمیت خود را اعلام نمود ، و در پی فروپاشی کشور شوروی ، استقلال خود را به عنوان جمهوری بلاروس در ۲۵اوت ۱۹۹۱اعلام نمود. از لحاظ رسمی، این کشور تحت عنوان جمهوری بلاروس شناخته میشود. در حالی که نام کوتاه آن بلاروس است. از لحاظ تاریخی، نام این کشور در زبان انگلیسی به ” روسیه سفید ” اشاره شده است. اما این نام دقیقاً درست نیست؛ ترجمه درست آن عبارت است از:”روتنیای سفید” (ناحیهای در اوکراین)؛ که این اقدام (نادرست) تا امروز نیز در زبانهای دیگر نیز تداوم یافته است.نخستین کاربرد شناخته شده از کلمه ” روسیه سفید ” راجع به بلاروس در اواخر قرن شانزدهم از سوی فردی اروپایی به نام جرومیهورسی صورت گرفت. او این اصطلاح را برای تشریح امپراتوری ایوان آزارنده بکار برد. طی قرن هفدهم،تزارهای روسی از عبارت ” روتنیای سفید ” استفاده نمودند که تلاش میکردند میراث خود را از (سرزمین) همسود لهستان- لیتوانی بگیرند. پس از آن که این همسود فروپاشیده شد، سرزمینهایی که هماکنون بلاروس را تشکیل میدهند به طور رسمیتحت عنوان ” بلاروس ” و” بلاروسی ” نامیده شدند و این نامها جایگزین نامهای ممنوعه “لیتوا ” و ” لیسوینی” بودند و کاربرد آن شدند. این کشور هنوز هم متحمل آثار انفجار هستهای در حادثه چرنوبیل در سال ۱۹۸۶میباشد ، که در همسایگی جمهوری سوسیالیست شوروی اوکراین قرار داشت.
سوابق :
تدریس در موسسه الکترونیک و ریاضیات مسکو : استادیار (۱۹۹۵-۱۹۹۸)
تدریس در دانشگاه شهرکرد : استادیار (سپتامبر ، ۲۰۰۱ – ژانویه ، ۲۰۰۹)
تدریس در دانشگاه شهرکرد : دانشیار (ژانویه ، ۲۰۰۹ – تاکنون)
موسسه مطالعات و تحقیقات در فیزیک نظری و ریاضیات (IPM) ، تهران : دانشیار پژوهشگر (۲۰۰۲ – ۲۰۰۳ ، ۲۰۰۴- تاکنون)
همشهری از مشکلات یک روستا در شهرستان نمین گزارش می دهد
نمین –سولماز پورنعمت –خبرنگار همشهری :روستای جید در 7کیلومتری شمال نمین و در دهستان مینابادبخش عنبران واقع شده است این روستا جغرافیای تپه ای و آب و هوای سردوموطوب دارد زبان مردم آبادی تالشی و ترکی و مذهب اهالی آن به ترتیب تسنن و تشیع است این روستا با232 خانوار،جمعیتی در حدود هزار نفر دارد و 649 نفر ا ز تعداد کل جمعیت آن با سواد هستند.
سفر به جید
راهی روستای جید شدیم . در ورودی روستا تابلویی با گل لاله وجود داشت. می گویند روستای جید روستای گل های لاله است. کلمه جید به معنای نیکو و زیبا است. بنا به نقل قول های گذشتگان ، در زمان های دور، اطراف روستای جید پوشیده از جنگل بوده است.
در بالای تپه ورودی روستا مرقد شیخی بود به نام «گنبدپیر» که در واقع پدر و پسری است .اطراف مرقد خاکی است می گویند تا مدت ها نمی شده که دورو اطرافش را دیوار بکشندو یا تزئین کنند . نزدیک مرقد بوته خاردارسبز نسبتاً بزرگی را دیدم که نظرم را جلب کرد.چون همه جا خشک بود جز آن بوته،بوته سبز بود. شیخی زیر این بوته آرمیده که بدان « کولَ تربَه» می گویند.
به گفته قدیمی ها ، جید مکان عارفان و علمای بسیاری بود که مردم در قدیم از فیوضات آنها استفاده می کردند. رفته رفته از تعداد آن ها کاسته شده و اکنون حتی نوادگان آنها در روستا نمانده اند و اگر هم مانده اند راه آنها را ادامه نداده اند. زیارتگاه های متعدد و مشهوری در این قریه وجود دارد که از جمله آن صوفی نورعلی،قریب پیر وگنبد پیرو..است
وارد روستا شدیم ساکت بود. گفت و گو را با یکی از مردان کهنسال آغاز کردیم که سینه پر دردی داشت.جید دست خوش بسیاری از بلاهای طبیغی و غیر طبیعی شده است روزگار قدیم عالم دیگری داشت زنان و مردان روستا خستگی ناپذیر تلاش می کردند و نانی که امروز به سادگی به دست می آید زمان قدیم به هزار زحمت تهیه می کردند به دلیل مرطوب بودن منطقه ،باید گندم را در تنور خشک می کردند .بعد با آسیاب سنگی دستی ،آن ر ا به آرد تبدیل می کردند و می پختند . روستادارای 2باب مسجد است مسجد امیرالمومنین (ع)که به دست ستاربیگ و مسجد جامع جید که به دست شیخ «سید محمد نقشندی عنبران» ساخته شده است در گذشته ها 2روحانی به نام های ملا اسلامی و حافظ محمدی در جید فعالیت های قرآنی و مذهبی داشند که هر 2به رحمت خدا رفته اند.
اقتصاد منطقه :
به نقل از پیرمردان،اراضی و محدوده روستای جید در سالهای گذشته در دست خوانین نمین بوده و آنها سالانه مبلغی را به عنوان اجاره از اهالی دریافت می کردند، تا این که به مرور زمان در اختیار اهالی گذاشته شد. اراضی روستا در مالکیت 6 خان به نام های امیر تومار ، صفی الدین خوان ،مشهدی حسن، حاجی مهدی زاده ، سلطانعلی خان اسبقی و رضایی. اراضی به شش دانگ تقسیم شده که هر قسمت در مالکیت یک خان بود و سند زمین های جید به صورت نسخ می باشد.
در گذشته مردم جید درآمد آن چنانی نداشتند و کشاورزی و دامداری برای اهالی مقرون به صرفه نبوده لذا بیشتر اهالی از راه زمینی به جمهوری آذربایجان کشمش صادر می کردند همچنین با توجه به جنگلی بودن منطقه ،مردم چوب و الوار به کمر بسته و برای فروش به اردبیل می بردند حالا کشاورزی و باغداری نسبت به گذشته بیشتر شده است .اما اهالی روستا جید برای استفاده حداکثر از اراضی کشاورزی با کمبود آب مواجه هستند .کشت محصولات به صورت آبی و دیمی است و محصولات کشاورزی جو،گندمو عدس است .ولی منطقه استعداد های زیادی برای سرمایه گذاری دارد با این حال خیلی از جوان ها برای کار به شهرهای بزرگ مهاجرت کرده اند .مهم ترین محصولات درختی که در باغ های روستای جید عمل می آید عبارتند از انواع سیب (سیب تو سرخ– سیب کپز –کمرآلماسی – یای آلماسی سیب لبنان) انواع گلابی (اوچه ده سوار – نطنز – پنجه ای –پیغنبر آرمودی )گوجه درختی (2نوع قرمز و سبز)سیلگیلسی (زالزالک) که بعد از باریدن برف چیده می شود و گلدیک که آش گلدیک جید معروف است .
فرهنگ عمومی روستا
در این روستا اهل تسنن و تشیع با هم زندگی می کنند در مراسم های یکدیگر شرکت دارند و با هم وصلت می کنند آنها زندگی صلح آمیزی کنار هم دارند . حمام روستا در سال 1355 به همت حاج لطفعلی نباتی مقدم و دوستانش ساخته و تحویل مردم شد .این روستا مدرسه ابتدایی و راهنمای هم دارد اهالی جید نیز همانند بقیه مناطق کشور در انقلاب و جنگ تحمیلی نقش داشته اند و در دوران دفاع مقدس کمک های مردمی و نان که به دست بانوان جید تهیه می شد به مناطق جنگی فرستاده می شد .این روستا شهدایی هم به انقلاب اهدا کرده است که 3نفر لز این شهدا در خود روستا دفت شده اند .طایفه های جید هم عبارتند از کاکولی،رمضانی،رفیعی لر،رجیلی ،رستن طایفه سی ،امی لر،جنتعلی طایفه سی .برخی از کد خداهای روستای جید هم از این قرار بودند . محمد قلی قلی زاده ،حسین محمدی ،عبدالرحمن یعقوبی ،مشهد غنی صالحی ،حاجی عیسی صالحی ،ایمان قلی زاده،محیی الدین محمدی ،حاجی آقا محمدی .
از آثار تاریخی ثبت شده جید هم می توان این موارد را نام برد . محوطه کهنه جید –گورستان کلش دره سی – گورستان گامه دول –محوطه قلعه جو .
مشکلات مردم
به گفته دهیار روستای جید آب آشامیدنی روستا از 3چشمه ای که در اطراف روستا وجود دارد تامین می شود برا ی هر 50 خانه تنها یک شیر آب سر کوچه گذاشته شده است و اهالی برا یتامین آب در هوای سرد زمستان به صف می ایستند .
مشکل دیگر روستا لایروبی روذخانه روستاست که 50 درصد آن به کمک امورآب شهرستان نمین لایروبی شده است . متاسفانه امسال اعتباری برا یادامه روند در نظر گرفته نشده است .
«بهزاد قنبرزاده« با بیان اینکه جوانان روستا از امکانات اولیه ورزشی محرومند . گفت: ما قبلا 4 تیم فوتبال داشتیم که در منطقه حرف اول را می ردیم .متاسفانه استعداد در حال هدر رفن است .امروز ما هیچ سالن ورزشی نداریم .دهیار جید ادامه داد:جوانان ما بیکار هستند 70 نفر لیسانس بیکار داریم آن هم در حالی که 99 درصد کارخانه سیمان در زمین های روستای ما قرار دارد . یعنی از زمین های ما استفاده کردند اما یک نفر هم از روستای ما در آنجا کارنمیکند.وی با بیان این که خانه بهداشت روستا هیچ امکاناتی ندارد .افزود :حتی اگربرای پانسمان ساده هم به این مرکز مراجعه کنید دست خالی برمیگردید . قبلا هفته ای یک بار دکتر می آمد البته بدون دارو که آن هم دیگر نداریم . بهداشت محیط نمین هم به هیچ وجه به وضع روستا رسیدگی نمی کند به طوری که زباله های شهرستان نمین در زمین های ما ریخته می شود و احشام ما مریض شده اند .
واگذاری ارزان معادن روستا
وی با گلایه از منابع طبیعی گفت: معدن های اطراف روستای ما بدون برنامه ریزی و با کمترین عوارض واگذار شده است .گاه انفجار های مهیبی انجام می شود که باعث شده برخی خانه های روستا ترک بردارد.فنبرزاده در پایان با یادآوری این که اغلب نقاط کورکشور ازآنتن مخابرات برخوردار شده اند گفت :روستای جید همچنان از این امکان مهم محروم است .